پیر خشت زن - مخزن الاسرار نظامی
پیرمردی با کمر خمیده بر زمین کج شده بود.عرق پیشانی اش با گل و آب به هم می ریخت و خشت می زد. گاهگاه کمر خود را به بالا می کشید تا خستگی بدر کند.
جوانی از آنجا می گذشت شگفت زده شد که با وجود کهن سالی خشت می زند، جلو رفت و گفت:
پیرمرد چرا اینقدر زحمت می کشی، باید در خانه بنشینی و دیگران زندگیت را تامین کنند، تو کار خود را کرده ای نوبت استراحت توست.
پیر مرد در حالی که کمر خمیده اش را راست می کرد سر بالا کرد و گفت:
دست بدین پیشه کشیدم که هست؛
تا نکشم پیش تو یک روز دست،دست کش کس نیَم از بهر گنج،
دست کشی می خورم از دسترنج.
نظامی گنجوی
مخزن الاسرار
در جای جای ادبیات و عرفان شرق به همت ورزیدن و کوشیدن و تلاش اشاره و توصیه شده. اما تلاش و همتی که بی حرص و طمع و از روی خرد و مهرورزی باشد.
+ نوشته شده در سه شنبه شانزدهم دی ۱۳۹۹ ساعت 10:30 توسط مست ...
|